طرف مقابلم آنقدر حرفه ایی هست که نتوانم مقاومت کنم.خنده دار است. نمی خاهی با کسی باشی اما مجبوری. از طرف خودت مجبوری. همیشه همین است. آدم های بکن اینطور از آب در می آیند. و تنها کسانی هم که وقتی یادشان می افتی ته دلت خالی می شود همین لا مصب ها هستند.
بیشترین چیزی که می تواند اذیت کند و گند بزند این است که من هیچ گه خاصی نیستم. گه خاصی نبودن فاجعه است. فکر می کنید خوب است ادا در بیاورم که بله ، من فلان گه هستم؟